علیرضا

علیرضا

وبلاگی برای مطالب متنوع از علیرضایعقوبی سورکی

جدایی از حق

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 40 دقیقه پیش ·

“معیار دوری از خدا”

☆ فاصله میان انسان و خدا، نه فیزیکی است و نه متافیزیکی. بلکه معیار آن، میزان عشق و تسلیم است. آن که دوستدار “حقیقت” و تسلیم راستی و درستی است _هر جا که باشد_ نزدیک خدا و در قُرب اوست. و آن که چنین نباشد -اگرچه ظاهراً عابد و معبدنشین باشد- دورترین است از خدا.

علیرضایعقوبی سورکی

نکات قرآنی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 4 ساعت پیش ·

نکات قرآنی"
علیرضایعقوبی سورکی
"کَتَبَ اللهُ لَکُم"
(خدا برایتان نوشت!)

خداوند همچون انسان بر کاغذ نمی نویسد. او بر وجود تو می نویسد. عشق را بر قلبت، زیبایی را بر نگاهت، بخشش را به دستانت، تقدیر را بر خودآگاهیِ پیشانیت، و...
قلم زنده ی او، آگاهی اوست، و عالَم زنده، لوح اوست. گُل ها از کتابت اوست که می رویند و رائحه ی خوش می پراکنَند. مرغان از نوشتار اوست که اینچنین غزل خوانند. او بر دریا موج می نویسد و بر ابر، باران و بر ستارگان، درخشش. نیروی جاذبه، از نوشته های اوست که اینچنین کرات سنگین را می گردانَد... استعدادها و قابلیت هایِ شگفت تان را او بر وجودتان نوشته است... و نوشته های خدا، واجب است و همه ی هستی مطیع آنند. خداوند "کاتب" است. نویسندگی برازنده ی اوست. آن چه که ما می نویسیم، حرّافی است. آن چه که او می نویسد، عین زندگی است. نوشته های او جریان زندگی است. بالندگی هستی و پویایی آن است. و بهترین نوشته ی خدا، وجود انسان کامل است. همو که بار امانت همه ی نوشته ها را عاشقانه به دوش می کشد.

علیرضایعقوبی سورکی

جمع ظاهروباطن

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/5/2 21:47 ·

"جمع ظاهر و باطن"

☆ به باطن صِرف رفتن همانقدر غلط است که به ظاهر صِرف رفتن. سالک آن است که این دو را با هم جمع کند. به واقع آنها یکی هستند و این ذهن دوبین ماست که دوگانه می بیند.

علیرضایعقوبی سورکی

تجلی عظیم

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/5/1 19:27 ·

“تجلّی بزرگ”

☆ خداوند در آیه نور «اللهُ نُورُالسَّمواتِ...» به ما تصویرهای مکرر نشان می دهد. این آیه شریفه از ابتدا تا انتهایش پر از تصویر است. و این یعنی؛ قصد آن دارد که نامتجلّی را متجلّی کند.

علیرضایعقوبی سورکی

رجوع به اصل

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/5/1 18:16 ·

“بازگشت به اصل”

☆ رجوع به مبدأ را صرفاً بعد از مرگ جسم مپندار. این اشتباهی است که بسیاری کرده اند و خود را حواله به زمان های موهوم داده اند. تو چنین اشتباهی نکن. این رجوع از همینجا باید آغاز گردد و در حال باید محقق شود. “انا لله و انا الیه راجعون” آیه ی مردگان نیست، آیه زندگان است. زمانبر نیست، فرا زمان است.

علیرضایعقوبی سورکی

اخلاق جوانمردانه

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/5/1 14:01 ·

"اخلاق جوانمردی"

☆ تو در دعای ماه رجب، با خدایی بس بخشنده و مهربان روبرو می شوی. همان خدایی که هم به درخواست کنندگانش عطا می کند، و هم به آنانی که درخواست نمی کنند و حتی او را نمی شناسند! "لَم یَسئَلهُ وَ لَم یَعرِفهُ"! این است رحمت واسعه! یک سالک، اخلاق جوانمردی را از خودِ خدا می آموزد، نه از مدعیان حسابگرش!

علیرضایعقوبی سورکی

بی خود شدن

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/31 22:47 ·

“بی خودی، بستر فرود خود متعالی است!”

☆ من نیامده ام تا کسی را به خود بخوانم و یا متوجه خود جعلیِ دگر کنم. هرگز! بلکه بالعکس آمده ام تا ذهن را از اسارت هر خودی رها کنم و خالی از هر خود سازم، تا آن خودِ یگانه ی متعال که شبیه هیچکدام از این خود های جعلی نیست، کَرَم نماید و به خانه ی قلب  فرود آید. همان خودی که فراتر از هر تصور و اندیشه و وهم است. بدان که بی خودی، بستر فرود آن خود یگانه است.

علیرضایعقوبی سورکی

تفاوت فکرباتفکر

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/30 22:19 ·

"فرق فکر با تفکر!"

☆ در علوم باطنی "فکر کردن" یک چیز است و "تفکر" چیز دیگریست. این دو با هم فرق دارند. قرآن دعوت به تفکر می کند و نه به فکر. دقت کن! در فکر، تو توسط مجموعه ای از تصاویر افسارگسیخته بلعیده می شوی. هیچ اختیاری نداری و همواره از کلمه یا تصویری به کلمه و تصویر دیگری پرتاب می شوی. مثلاً؛ فردا چه می شود؟! داشته باشم چه می شود؟! نداشته باشم چه می شود؟! اگر بُزَم هزار تا بز بشود چه می شود؟! برسم چه می شود؟! نرسم چه می شود؟! فقیر بشوم چکار کنم؟! ثروتمند بشوم چکار کنم؟! اگر زمین دهان باز کند و فرو روم و یا شهاب سنگی بر سرم فرود آید چه کنم؟!... و اینها و جز اینها دریای عمیقی است که اکثر مردمان در آن غرق اند و متاسفانه اسمش را تفکر گذاشته اند! حال آنکه این یک بیماری است. بیماری ای که آدمی را از انرژی حیاتی خالی می کند. تفکر چیز دیگریست. در تفکر موضوع مشخص است و تو آگاه بر تفکر خویشی. مثلا می خواهی قرار دادی ببندی، یا می خواهی یک مسئله هندسی را حل کنی، یا میخواهی نقشه ی ساخت یک خانه را بکشی، یا قرار است چیزی را تعمیر کنی، یا راه گم کرده ای و میخواهی مسیر درست را بیابی،... و امثالهم. در تفکر، تو بر فکر خویش آگاهی. مسئله را می دانی. سؤال مشخص است و تو بدنبال بهترین جوابی. و وقتی جواب را یافتی، فکر تعطیل می شود. دیگر تو اسیر فکر نیستی. در تفکر، فکر یک وسیله در دستان توست. اما در فکر افسارگسیخته و بی مورد، این تویی که بازیچه ی دستش شده ای. این تویی که اسیرش گشته ای. فکر و خیال ها ریشه در هپروت و موهومات دارند. حال آنکه تفکر، در باره ی امر واقع است. مضافاً اینکه تفکر یک علم اکتسابی است. کار هر کسی نیست. کار کسی است که مقدماتش را به خوبی کسب کرده است. و تفکر خود مراحلی دارد. از ابتدایی ترین تا متعالی ترین آن. "تفکر" همچنان که در کتاب "هفت عمق آگاهی" بیان شد، اولین ناحیه ی یا وجه دانایی روح است. نواحی یا وجوه دیگری نیز در روح وجود دارد که فراتر از تفکر عمل می کنند و بسیاری از سالکان از آن وجوه دیگر کسب آگاهی می نمایند. و یادت باشد آن تفکری که قرآن می گوید دعوت به تفکر متعالی است نه این فکر و خیال های بیخود و افسارگسیخته ما! افکار و اوهامی که به جای وضوح و روشنی بیشتر، همواره تاریکی فزونتر آورده اند!
(لطفا برای دریافت توضیح بیشتر به کتاب هفت عمق آگاهی رجوع فرمایید)

علیرضایعقوبی سورکی 

نکات قرآنی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/29 22:38 ·

“نکات قرآنی”
علیرضایعقوبی سورکی
فَکَذَّبُوهُ فَاَنجَیناهُ"
(پس تکذیبش کردند و ما نجاتش دادیم!)

عجب کلام زیبا و حکیمانه ای! "تکذیبش کردند و ما نجاتش دادیم"! این تکذیب مایه نجات است! پس بدنبال تاییدگرفتن از این و آن نباش. زندگی ات را بر اساس تایید دیگران بنا نکن که در قاموس الهی گاه این تکذیب دیگران است که باعث نجات می شود. نشانه ی آن کس که سالک حق است، تکذیب کردنش توسط باطل است. و این نشانه ای قطعی است. پس آنگاه که به جریان حق وارد آمدی، از تکذیب شان نترس، بلکه آن را نشان نجات خود بدان. انتظار تایید دیگران را داشتن و بخاطر تایید دیگران زندگی کردن، یک ضعف بزرگ است. دلیل بر حقارت است. بدان که "حق"، تاییدش در خودش و با خودش است و نیازی به غیر ندارد. و بدان که برای حق پرست، تایید خود حق کافیست.

علیرضایعقوبی سورکی

بارسنگین

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/29 16:00 ·

"این بار سنگین!"

☆ ما مدام مرده ی خویش را حمل می کنیم. گذشته ی خود را. ذهن های ما تبدیل به ماشین های نعش کشی شده است. پس بدیهی است که حقیقت زندگی را در نیابیم. باید این مرده را یکبار برای همیشه دفن کرد. حتی بر سرش فاتحه نخواند. چه فاتحه ممکن است دوباره زنده اش کند. دفنش کن تا زندگی را همانگونه که هست تر و تازه ببینی.

علیرضایعقوبی سورکی

آزادگی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/29 00:34 ·

"آزادگی"

☆ هر طور دلت خواست زندگی کن و هر طور دلت خواست بمیر. این حق خداداده ی توست. اما به یاد داشته باش که نوع زندگی و مرگی که انتخاب می کنی به دیگران آسیب نرساند. نه کسی را مجبور کن، نه مجبور شو. نه ظلم کن و نه ظلم را بپذیر.

علیرضایعقوبی سورکی 

نکات قرآنی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/28 15:33 ·

نکات قرآنی"
علیرضایعقوبی سورکی
"الرَّحمن عَلَی العَرشِ استَوی"
(رحمن بر تخت فرمانروایی استیلا یافت!)

دقت کن! از میان این همه اسماء الهی، این "رحمن" است که بر تخت فرمانروایی استیلا می یابد. نه شدیدالعذاب، نه شدیدالعِقاب، نه منتقم، نه ضار، نه مُضِل، و نه...
و این نکته ای در خور تأمل است. این رحمت مطلق الهی است که فرمانرواست، که حاکم است، که آفریننده است. جهان هستی بر اساس رحمت شکل گرفته و تحت حاکمیت رحمت واسعه است که به پیش می رود. اهل عشق و رحمت باش. عِبادُ الرّحمن باش. آنها که اهل نفرت و خشونت اند، به دست خویش، خود را از پناه رحمن خارج کرده و رو سوی بدترین فرجام ها نهاده اند! تو از آنان نباش و خدای رحمن را دریاب! او را بنده باش، استیلای او را بر قلبت بپذیر، و تحت هیچ عنوان از حوزه ی رحمت اش بیرون نرو. بدان که ایمان به مفهوم این نوزده حرف این آیه شریفه همچون ایمان به مفهوم نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم، خلاصی از آن نوزده زبانیه آتش [عَلَیها تِسعَةَ عَشَر] است و خود موجب وصال.
💥 نکات قرآنی : علیرضایعقوبی سورکی

“نکات قرآنی”
 💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥
“و لَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلتَحِداً”
(و هرگز جز او پناهی نخواهی یافت)

حقیقتاً برای مخلوق هیچ پناهی جز خود خالق نیست. پناه های ذهنی و وهمی ما همه فرو ریختنی اند. هر کس و هر چیزی که در زندگی به آن تکیه داشته ایم به گاه مرگ، محو و نابود می شوند. نه داشته ها و نه انباشته ها هیچکدام شان پناه ما نیستند. آنها براحتی در غربتی فراگیر ترک مان می کنند. تنها این خالق است که با مخلوق می ماند. از اول هم جز او نبوده است و ما چشم بینا نداشتیم. سالک فرزانه آن است که دوستی با این زنده ی جاودان را -آن به آن- محکم و پا برجا بدارد.

  💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥

نکات قرآنی"
💥✨️نکات قرآنی :علیرضایعقوبی سورکی💥✨️


☆ سه آیه در قرآن وجود دارد که چونان یک معادله ی اسراری است و تو را دعوت به اندیشه می کنند:
"وَاللهُ خَیرَُ وَ اَبقی" (خدا، بهتر و باقی تر است)
"وَ ما عِندَاللهِ خَیرَُ وَ اَبقی" (آنچه نزد خداست، بهتر و باقی تر است)
"وَ رِزقُ رَبِّکَ خَیرَُ وَ اَبقی" (و رزق پروردگارت، بهتر و باقی تر است)
دقت کن! یک طرف معادله "خَیرَُ وَ اَبقی" (=بهتر و باقی تر) است که در هر سه آیه، مشترک و یکسان است. اما طرف دیگر معادله، سه کلام است که متفاوت می نمایند. یکبار خودِ خدایند، یکبار آنچه نزد خداست هستند، و یکبار رزق پروردگارند! من هیچ پاسخی نمی گویم، بلکه تنها تو را به مراقبه ای اصیل برای فهم این معادلات تساوی گونه دعوت می کنم. تنها بدان که "خَیرَُ وَ اَبقی" از اسماء بزرگ الهی اند، پس واژه صرف شان مپندار.

❤️ علیرضایعقوبی سورکی ❤️

التماس دعا 🙏

رهاشدن

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/27 14:13 ·

“رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست”

☆ وقتی از همه چیز و همه کس قطع امید کنی، خدا را با تمام وجود حس خواهی کرد. اگر تا کنون خداوند را اینگونه احساس نکرده ای، معلوم است که هنوز ذهنت به چیز ها و کس ها وابسته است. بدان که رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست. وقتی به چنین کیفیتی دست یابی، تمامی عوالم -چه بخواهند چه نخواهند- پشتیبان تو خواهند بود.

علیرضایعقوبی سورکی

‍ "نکات قرآنی"
💥✨️ علیرضایعقوبی سورکی ✨️💥
♻️  "رَبِّ اَوزِعنِی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ"  ♻️
(پروردگارا! راه شکرگزاری نعمت هایت را بر من بگشای!)

ما نحوه ی شکرگزاری را بلد نیستیم. یاد نگرفته ایم. فکر می کنیم همین که بگوییم خدایا شکر، کار تمام است. شکرگزاری های ما یک بازی ذهنی است. واقعیت ندارد. حال آنکه "شکر" از مقوله ی واقع است. شکر یک عمل است. "وَاعمَلُوا آلَ داوُودَ شُکراً". عملی متناسب با همان نعمت! هر نعمتی شکری دارد که در دل همان نعمت نهفته است. اگر چشم و گوش داری باید آنها را برای دیدن و شنیدن بهترین ها بکار بندی. اگر زبان داری باید بهترین سخن را بر زبان آری. اگر ثروت داری آن را به بهترین راه بیندازی و قس علی هکذا... نعمات و برکات الهی محبوس شدنی نیست، توسعه یافتنی است. نمی توان آن را دفن کرد، نمی توان انحصارگرا بود. نعمات الهی با خودخواهی و تکخوری جور در نمی آید. اگر آگاه شده ای باید آگاهی را توسعه دهی. اگر توانمند شده ای باید گره گشای کار دیگران باشی. اگر مستجاب الدعوه شده ای باید دعایت را در خیر و صلاح خلق خدا بکار بندی. اگر هدایت شده ای باید آن را به جریان اندازی. اگر خدا را دوست داری باید دوست داشتن را ترویج کنی و از نفرت بپرهیزی... شکرگزاری یک عمل است. عملی که فهم و درایت می خواهد. توفیق الهی می طلبد. آن کار هر کسی نیست. آن یک مقام بزرگ است که باید با سلوک به آن رسید. به آیه دقت کن! شکرگزاری را به دعا از خدا طلب می کنند! همچنانکه علم و آگاهی را به دعا از خدا طلب می کنند! همچنانکه عاقبت بخیری را به دعا طلب می کنند!

❤️  علیرضایعقوبی سورکی   ❤️

انسان الهی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/26 12:37 ·

"انسان الهی، همچون سلولی بنیادی است"

☆ امروزه دریافته اند که سلولهای بنیادی، سلولهایی "خالی" اند! یعنی قابلیت هایی بی نام و نشان و مُهر نخورده اند! و دقیقاً از این روست که می توانند به هر نوع سلول دیگری تبدیل شوند. وقتی دست تو بریده می شود، ترمیم آن بر عهده ی سلولهای بنیادی است. آنها به سرعت خود را تبدیل به همان بافتی می کنند که از بین رفته است. حال این بافت هرچه می خواهد باشد! دقت کن! که می خواهم به بطن حیات سالکانه اشاره کنم. سالک خالی الذهن، سالک پاک شده از القاءات مختلف، سالک بی شکل، برای خداوند حکم سلول بنیادی را دارد! این یعنی هر کجای هستی که نیازی حیاتی داشته باشد، چنین انسانی را گسیل می کنند، نه انسانهای پر و شکل گرفته را! زیرا انسان های پر و شکل گرفته به درد این کار نمی خورند. آنها قابلیت ترمیم و تبدیل و به جریان انداختن دوباره حیات را ندارند. بدان انسان الهی، انسانی خالی است که پر کننده اش تنها خداست. و دقیقاً تاثیرگذاری شگرفش نیز به همین دلیل است.

علیرضایعقوبی سورکی 💥

برپای خویش بایست

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/25 18:57 ·

“بارت را کم کن و بر پای خویش بایست”

☆ نجات بخش واقعی درون خود توست. تا به کی میخواهی به بیرون زل بزنی؛ “وَ فِی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرُونَ”؟! راهی نیست جز آنکه روی پای خودت بایستی، و به نجات بخش خداداده ی درونت تکیه کنی، و مسئولیت اعمال و اندیشه هایت را نیک پذیرا شوی. مطمئن باش در این هستی کسی بجای تو بارت را نخواهد کشید. نه پدر برای فرزند، و نه فرزندی برای پدر. پس بارت را چنان کم کن که نیاز به کسی نداشته باشی. اگر چنین رویه ای پیشه کنی، آنگاه تمامی هستی را -هر کجا که باشی- مساعد و یاور خود خواهی یافت.

💥 علیرضایعقدبی سورکی 💥